تو رفته بودی و بعد از تو
تمام فاصله را مُردم
تمام بار جدایی را
به روی دوش خودم بردم
جهان ذهنی من بی تو
شبیه گوشهی زندان است
قدم بزن به خیالاتم
که بی تو قافیه طوفان است
که گم شدم وسط تقویم
به روزهای بدون تو
که زل زدم به سیاهیها
به سینمای بدون تو
به جستجوی تو در سریال
به فیلم دیدنِ تنهایی
دوباره شب شد و بیدارم
به یاد آن شب رویایی
گرفتهام به خیالاتم
دوباره دست تو را در دست
هنوز خاطرهی رقصت
میان فیلم عروسی هست
بهشت خلوت من بودی
در این جهنّم انسانها
به چتر خندهی لبهایت
رهایم از غم بارانها
دوباره گرمی لبها را
میان خاطره میبوسم
نسیم خلسهی رویا باش
که بی تو شعلهی کابوسم
برای خنده عزادارم
به وقت خاکسپاریها
برای مغز تبر خورده
میان هرزهنگاریها
سؤال خستهی بی پاسخ!
جواب نامه نمیآید
میان صبر گرفتارم
ولی ادامه نمیآید
جهانِ پشت سرم خالی
صدای پشت سرم خاموش
به روی تخت نبودنهات
خیال گرم تو در آغوش
نشستهای وسط ذهنم
نشستهام وسط مستی
هنوز عاشق تو هستم
هنوز عاشق من هستی