یک چای بریز و بنشین با منِ تنها
تا پشت کنم من به تمام نشدنها
قبل از وطنِ غصّه و اندوه شدنها
رد میشوم از مرز تمام قدغنها
تو سیب گناهی و پُر از شوق هبوطم
همراه تو همواره به دنبال سقوطم
از نسل پدر… چاره جز این کار ندارم
مرد است و قشنگی فریبانهی زنها
با نور کم خانه… هوایی که گرفته…
با پنجرهی باز… صدای نم باران…
با خوانش زیبای تو از شعر زمستان…
با آتش سوزندهی گرمای بدنها
تو سورهی نیلوفر بودای دلم باش
زیبا شده مرداب به نیلوفر آبی
خورشید شدی تا که بر این سایه بتابی
تا زنده شود مردهای از لای کفنها
▪️
صوفی که نبودیم ولی زادهی وقتیم
با دلخوشی از شادی یک لذّت ساده…
امروز زمان هست، بنوشیم به یادِ
روزی که پر از سُرب مذاب است دهنها
توضیحات:
- زمستان، شعر معروفی از مهدی اخوان ثالث
- سورهی نیلوفر یکی از مهمترین متون بودایی است و بهعنوان متنی دانسته میشود که آموزههای اصلی شخص بودا را در خود گنجانده است.
- صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
(مولوی)