حامد محسنی

حامد محسنی

پرتگاه

پرتگاه

۱۷ فروردین ۱۴۰۳
| 58بازدید
| بدون دیدگاه

پرتگاه

با خودم حرف می‌زدم تا صبح
روزها را سکوت می‌کردم
تو گناه منی و من بی تو
به تعالی سقوط می‌کردم

رد پای گلوله در مغزم
خودکشی‌های تازه‌ای دارم
شب شد و بین خواب، بیدارم
روی تختم جنازه‌ای دارم

کفر می‌گفت زندگی کردن
سمت هر دین پناه می‌بردم
پشت افسانه‌ می‌شدم پنهان
من به تالکین پناه می‌بردم

گرم می‌شد سرم به فیلم و کتاب
یک رمان جدید می‌خواندم
در سیاهی زندگی در شب
شعرهای سپید می‌خواندم

▪️

روی مریخ، مانده‌ام تنها
دوستان صمیمی‌ام رفتند
غول مدفون شهر را دیدم
عکس‌های قدیمی‌ام رفتند

من به چشمم نگفته بودم که
لحظه‌های نگاه کوتاه است
من به قلبم دروغ گفتم که
روزهای قشنگ در راه است

من همیشه فرار کردم از
مانعی که مقابلم دیدم
چند سال از تمام عمرم را
در لب پرتگاه خوابیدم

▪️

روی تخت اتاق تاریکم…
توی خوابم همیشه روشن باش
باز هم بی تو می‌پرم از خواب
در لب پرتگاه با من باش

تو گناه کبیره‌ام بودی
تا ابد در گناه می‌مانم
با تو حتّی به قصد افتادن
در لب پرتگاه می‌مانم

بین یک باغ خشک، محصورم
رود آن سوی نرده‌ام بودی
با نفس‌های مرگ همراهم
زندگی نکرده‌ام بودی

در کتابم همیشه راوی باش
قصّه‌ام از زبان تو زیباست
من زمینم که مرده‌ام امّا
همچنان آسمان تو زیباست

روی میزم، کنار گلدانت
آخرین برگ نامه‌ات مانده
زنده هستم فقط به خاطر تو
در خیالم ادامه‌ات مانده



توضیحات:

- «تالکین» نویسنده‌ی مشهور بریتانیایی، تاثیرگذارترین چهره در ادبیات فانتزی حماسی، خالق ارباب حلقه‌ها.
- تنها ماندن روی مریخ، یادآور فیلم «مریخی» (The Martian) ساخته‌ی ریدلی اسکات.
- «غول مدفون» رمانی معروف، نوشته‌ی کازوئو ایشی‌گورو.



نظر خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *