تبر شدند و اومدن
از همهجا شکستنت
دوباره با نگاهشون
به تیربار بستنت
هر چی میری نمیرسی...
خیابونای بی هدف...
مهاجری و میکشی
زندونتو به هر طرف
دوباره خواستی و نشد
بازم نشد... هزار بار...
دوباره زل زده بهت
نگاه سیم خاردار
دوباره شک به آسمون
بازم سؤال بی جواب
دقیقهها گذشتن و
بازم غروب آفتاب
نگا بکن به آئینه
توو آسمون روبهروت
دوباره سیل جاریه
از ابرای توی گلوت
تموم جای خالیا
برای بودنت پُره
جنازهی آرزوهات
بازم گلوله میخوره
روبهروها سیاهی و
پشت سرت سیاهی بود
به این نتیجه میرسی
بودنت اشتباهی بود
از هر کجا شروع کنی
به اشتباه میرسی
از هر طرف که رد میشی
به پرتگاه میرسی
▪️
دوباره پرسه میزنی
حوالی خیالتو
دوباره باز میکنی
با ترس و لرز بالتو
ول نکنی پروازتو
بسته نشی به این زمین
نشستی گریه میکنی
بازم جلوی دوربین؟
زور غمات زیاد شده
ولی بجنگ یک تنه
تموم دارایی تو
امیدوار بودنه
توضیحات:
گریه جلوی دوربین اشاره به حرف یه دوستی داره که میگفت: «من خیلی وقتا گریه میکنم ویدیو میگیرم و با خودم حرف میزنم. اینطوری آرومتر میشم و بعداً یادم میمونه که از چه روزایی گذشتم. و خب باید بگم متأسفانه گالریم پر شده از ویدیوهایی که دارم با خودم با چشم گریون حرف میزنم و هنوز از اون روزا نگذشتم.»