حامد محسنی

حامد محسنی

مرگ ساکن

مرگ ساکن

۱۷ فروردین ۱۴۰۳
| 36بازدید
| بدون دیدگاه

مرگ ساکن

تو را دیشب به شهر مرده‌ها بردم
که از هرچیز ممکن دست برداری
بدون کیسه‌ی دارو سفر کردی
که از این درد مزمن دست برداری

شکوه داستانت قلعه‌‌ی شن بود
تمام آرزوهایت تَرَک برداشت
وَ موج آمد به سمت قلعه و باید
که از هر نقشِ بر شن دست برداری

بهشتم رنگ خاکستر بغل کرده
چرا در خواب من کابوس می‌کاری؟
چگونه می‌توانم سر کنم با این
جهنّم‌های ساعت‌های بیداری؟

کتاب آخری که روی میزت بود…
برای جای خالیْت از ثورو خواندم
که شاید بعد از این از هرکجای شهر
به جز اطراف والدن دست برداری

که از هر بایدی که پشت یک جمله است…
که از حجم نصیحت‌های بی‌معنی…
کمی هم ظاهر من را تماشا کن
که از تطهیر باطن دست برداری

فقط یک صفحه از آغاز فصلم باش
نمی‌خواهم تمام داستان باشی
زمینم را خودم نابود خواهم کرد
فقط می‌خواهم از تو آسمان باشی

من از بی‌جانی لبخند می‌ترسم
من از ترس نبودن‌هات بیزارم
میان خشم جاری‌ام نمی‌خواهی
که از این مرگ ساکن دست برداری؟



توضیحات:

- دیوید ثورو فیلسوف و شاعر آمریکایی است و «والدن» (که نام دریاچه‌ای است که ثورو حدود دو سال در کنار آن بدون هیچ امکاناتی زندگی کرد) عنوان اثر معروف اوست. او جایی در والدن می‌نویسد: بیشتر چیزهایی که همسایگانم خوب تلقی می‌کنند من در روحم بد می‌دانم، و اگر بخواهم یک روز از کاری استغفار کنم احتمالاً توبه از رفتار خوبم خواهد بود. کدامین دیو مرا به تسخیر درآورد که آنگونه نیکوکاری کردم؟ پیرمرد! تو می‌توانی خردمندانه‌ترین سخنان را بگویی، تویی که هفتاد سال را بدون کوچکترین افتخار زیسته‌ای. من ندایی مقاومت‌ناپذیر می‌شنوم که به دوری از تمامی آن‌ها فرامی‌خواند.



نظر خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *