حامد محسنی

حامد محسنی

فانوس دریایی

فانوس دریایی

۱۵ تیر ۱۴۰۴
| 6بازدید
| بدون دیدگاه

فانوس دریایی

معنای من آنجا کنار توست
می‌بینمت از دور... آنجایی...
من گم شدم در گریه‌ی دریا
ای خنده‌ات فانوس دریایی!

می‌دیدمت وقتی که روحم را
به تار موهای تو می‌بستم
دیدم نگاهم کردی و ناگاه
قلبم زمین افتاد از دستم

می‌دیدمت در روزهای دور
که بودنت نزدیک به من بود
در صفحه‌های کهنه‌ی تقویم
جایی که ردّ پای رفتن بود

پُر شد تمام روزها از تو
دیگر برای دیگری جا نیست
پای تویی که رفت می‌مانم
این زندگی بی عشق زیبا نیست

خندیدنم وصل نگاهت بود
از لحظه‌ی خوشحالی‌ام رفتی
خورشید من بودی و قبل از صبح
از آسمان خالی‌ام رفتی

دور گلوی هر شبم پیچید
سنگینی تاریکی کابوس
افتاده توی دور تکراری
غمگینی شب‌های بی فانوس

توی خیال خالی خوابم
لبخندی از رویات ممکن نیست
توی کویر آرزوهایم
یک قطره از دریات ممکن نیست

کز می‌کنم با یک خیال دور
یک گوشه از آغوش شب‌هایت
از کشته‌های آخرین جنگم
من باختم در فتح لب‌هایت

می‌میرم و خوشحالم از این که
از زندگی کردن نمی‌ترسی
جسم جوانت را بغل کردی
از روح پیر من نمی‌ترسی

دریا مرا می‌برد تا هر جا
معنای من بودی و آنجایی...
من گم شدم در گریه‌ی دریا
دور از تو ای فانوس دریایی!




نظر خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *