حامد محسنی

حامد محسنی

عینک آفتابی

عینک آفتابی

۲۱ تیر ۱۴۰۳
| 61بازدید
| بدون دیدگاه

عینک آفتابی

جمله‌ی ناقص و بی‌معنی و بی‌مفهومم
مثل یک واژه‌ی افتاده‌ی متنی کهنم
نیست در یاد من از صفحه‌ی قبلی چیزی
گم شده در سر من خاطره‌ی زیستنم
فکر کردم به خودم تا که بفهمم که کی‌ام
بی‌جهت نام تو یک‌باره پرید از دهنم

مانده در خاطره‌ی عینک آفتابی تو
نسخه‌ی گمشده‌ای از همه‌ی آنچه منم

در دلم باش که تو روح نفس‌های منی
در تنم باش همیشه که تویی پیرهنم
پشت پررنگ‌ترین خاطره‌ام نقش تو بود
اثر لمس نگاه تو به روی بدنم
بی خیال خط قرمز شو، بیا و بنشان
ردّی از قرمزی بوسه‌ی خود روی تنم

مانده در خاطره‌ی عینک آفتابی تو
نسخه‌ی گمشده‌ای از همه‌ی آنچه منم




نظر خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *