حامد محسنی

حامد محسنی

شکست

شکست

۱۷ فروردین ۱۴۰۳
| 43بازدید
| بدون دیدگاه

شکست

شکست می‌خورم از من، بدون خنده‌ی تو
شکست می‌خورم از تو میان رویاهام
صعود یا که سقوط است منتظر مانده
در آخرین طبقه از جهان رویاهام؟

کنار دست تو و پای یک درخت بلند
به چشم دوختنم بر شکوه یک لبخند
به وقت نم‌نم باران نشسته‌ام با تو
به لازمان وسط لامکان رویاهام

تمام می‌شوم و زندگی شروع نشده
غروب می‌کنم و ساعت طلوع نشده
به تیتراژ نشستم، به صحنه‌ای تاریک
فقط مقدّمه‌ شد داستان رویاهام

همیشه قصّه‌ی من با همه تفاوت داشت
نه راه سخت بیابان، نه درّه‌ی آتش
نه اژدها و نه دیو و نه شیر و جادوگر
شکست می‌خورم از پهلوان رویاهام

هزار سال پس از من، جهان بعد از من
اگر جهان قشنگی شده، خبر بکنید
پرنده‌های خیالی من سفر بکنید
به جای دیگری از آسمان رویاهام

کنار من بنشین، این امید سقط شده
کنار روزهای بد و روزگار گُه امشب
که نقل می‌کنم از جلد بیست و نه، امشب
هزار واژه سکوت از زبان رویاهام

مرا همیشه دچار سقوط می‌کردی
که در جواب سوالم سکوت می‌کردی
شکست می‌خورم از دست زندگی کردن
که نیست زندگی‌ام در توان رویاهام




نظر خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *