کنار خودت باش
خودت رُ بغل کن
میگفتی همیشه
سرت خم نمیشه
به حرفت عمل کن!
بمون تا ته راه
هنوز اوّلاشه
خودت میدونستی
مگه میشه سختی
تو راهت نباشه؟
اگه ابر بغضات
گلوتُ بگیره
بشه خسته صبرت
نذاری تو قلبت
امیدت بمیره
چشاتُ به بارون
چرا تکیه دادی؟
تو این چشم پر غم
میدونم میبینم
یه روز اشک شادی
میدونم تو ذهنت
همیشه یه جنگه
ولی تو میدونی
پُرِ از نشونی
که فردا قشنگه
میدونم یه روزی
تموم میشه دردا
طلوع میکنی تو
شروع میکنی تو
میری رو به فردا