دوباره زنگ... نگاهی به صفحهی گوشی
دوباره باز تنت را به هر طرف ببری
به ایستگاه اتوبوس و مترو و تاکسی
که باز خستگیات را میان صف ببری
که مثل صفحهی تقویم هی ورق بخوری
که ضربدر بخورد روزهای پشت سرت
که هی جلو بروی، مقصدت عقب برود
که بی ثمر بشود کارهای بی اثرت
پیاده رفت به گوشت ترانهای غمگین
که در پیادهروی فکر گریهدار کنی
که خاطرات غمانگیز و خندهدارت را
به روی ریل سرت پشت هم قطار کنی
که سوگوار خودت باشی و بفهمی که
تمام زندگیات غیر مرگ چیزی نیست
که روی قبر خودت حک کنی که این مرده
برای هیچ کسی آدم عزیزی نیست
که هیچ چشم نگاهت نمیکند انگار
که از نگاه خودت هم کنار خواهی رفت
که زندهای وسط مردگی رویاها
که پشت میز اداره به دار خواهی رفت
که لحظههای غروبت همیشه طولانیست
که روزها همگی شب شدند، خوابیدند
که پایت از نفس افتاد و روزهای خوب
به روی صخرهی کوهی بلند خوابیدند
تمام دغدغهی هر شبت همین بوده
که رد کنی شب خود را اگرچه با سختی
که باز شعر بخوانی، رمان بخوانی و...
که باز فیلم... کمی جستجوی خوشبختی
که قبل خوابِ شب آدمکشی کنی مثلاً
به ذهن خود همه را با بوکوفسکی بکشی
که بعد دوش بگیری... که بعد گریه کنی...
که بچههای خودت را یکییکی بکشی
▪
ببخش! حال تو را هم خراب خواهم کرد
که امشب از شب قبلی کمی جنازهترم
پس از گذشتن از کوههای هیچستان
رسیدهام به بلندی، بگو چرا نپرم؟
ورق بزن همهی شعرهای غمگین را
مرا به پشت غم سرد این کتاب ببوس
و بعد دستبهدستم به سمت آزادی
مرا کنار خیابان انقلاب ببوس
دوباره کنج کمد میروم که خاطرهها...
که رفتهای و حضورت به روزها وصل است
هزار سال مرور و... زمان نمیگذرد...
که خاطرات کمدها به نارنیا وصل است
شبیه آینه، تکرار یک من دیگر...
پس از تو میگذرد روزهای بعدی من
به یاد خندهی تو گریه میکند هر شب
ورقورق همهی کلّیات سعدی من
▪
دوباره زنگ... نگاهی به صفحهی گوشی
دوباره باز تنم را به هر طرف ببرم
چه فرق میکند اصلاً میان این بازی
ببازم از خودم و... یا که بیهدف، ببرم؟
توضیحات:
- در جستجوی خوشبختی (The Pursuit of Happyness) فیلمی به کارگردانی گابریل موچینو با بازی ویل اسمیت است.
- چارلز بوکوفسکی شاعر و داستاننویس آمریکایی است. در یکی از شعرهایش میگوید:
به این فکر میکنم که
چه کسی را دوست بدارم و از چه کسی بیزار باشم
هیچ معیاری ندارم
من تنها خودم را دوست دارم
و فقط از خودم بیزارم
بقیه به من ربطی ندارند (از کتاب سوختن در آب، غرق شدن در آتش – ترجمهی پیمان خاکسار)
- سرگذشت نارنیا: شیر، جادوگر و کمد فیلمی است فانتزی بر اساس رمانی با همین نام نوشتهی سی.اس. لوئیس. داستان چهار بچّهای است که از طریق یک کمد وارد دنیای نارنیا میشوند و آنجا با کمک شیری به نام اصلان با جادوگر سفید میجنگند.