حامد محسنی

حامد محسنی

آدم فضایی

آدم فضایی

۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۳
| 28بازدید
| بدون دیدگاه

آدم فضایی

به وقت دیدن ده‌ها غروبِ پی در پی
به حس خوب نگاهت، هنوز می‌خوانم
میان دورترین کهکشان، کنار تو
به پشت بی‌خبری‌های قصّه پنهانم

تو روزهای قشنگ میان تقویمی
به گرمی تن مردادی‌ تو می‌چسبم
که سبزی چمن تو همیشه می‌چربد
به زرد بودن روح منی که آبانم

چقدر خوب که مثل همیشه می‌بازم...
شکست مردی من در تقابل زنی‌ات
شراب کهنه‌ی لب‌های سرخ ارمنی‌ات
به سفره‌ی بدن تو دوباره مهمانم

تو مثل فکر نشستی میان افکارم
تو مثل ذکر نشستی به روی لب‌هایم
تو مثل قبله... نشستم به روبه‌روی تو
تو یک بتی که نشستی میان ایمانم

دوباره زنده شده روح مرده‌ی این مرد
نگاه ملحد چشمت چقدر معجزه کرد
به جان تشنه‌ی من که پر از بیابانم،
ببار بر سر من، قطره‌های بارانم!

تو مثل جنگل و دریا، قشنگی دنیا
تو مثل رنگ زدن بر رخ سیاهی‌ها
شروع فصل جدیدی، شروع بکن من را
که بی بهار تو من تا ابد زمستانم

▪️

دوباره می‌پرم از خوابِ بی تو خوابیدن
دوباره می‌شکند دست و پای روح من
دوباره گم شده‌ام در خودم، در این بی‌خود
دوباره در دل دریا اسیر طوفانم

دوباره مثل همیشه، دوباره در تکرار
دوباره غرق خیالات قهرمان بودن
به قعر چاه در اوهام آسمان بودن
دوباره از من و از بودنم پشیمانم

کاراکترم پُر از غصّه‌ی رهایی بود
شبیه بقیه نبود، آدم فضایی بود
دوباره صبح شروع شد، شروع این کابوس
که باز روی زمینم، که باز انسانم




نظر خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *